از تمامی سران و سروران بسیار سپاسگزارم ، نوشته های قبلی ام به شدت مورد توجه و عنایات خوانندگان محترم قرار گرفت و با نقطه نظرهای راهبردی و راهگشای خود مرا شرمنده الطافشان فرمودند . همه دوستان وعزیانی که مطالب مرت مطالعه فرمودند به موضوع " چشمک زدن زندگی " نه فقط در خیابان های شهرمان بلکه در طول مسیر پر تقاطع و پر از پیچ و خم روزگارمان توجهی ویژه مبذول داشته اند .
قبلا این ضرب المثل یا کلام تکراری اما سرشار از حقیقت را بسیار شنیده ایم :
" همه چیز ما باید به همه چیزمان بیاید " : راست است چراغ های چشمک زن ،پستی و بلندی های و دست اندازهای زندگی ، ناهمواری هایش ، کوچه پس کوچه های تنگ و بی روزن آن و شیوه عبورمان از معبرهایش ، چه با خودروی سواری شخصی مان یا با وسایل نقلیه عمومی از آن ها بگذریم و چه پیاده باشیم نشان می دهد که فرهنگ و آداب اجتماعی و اخلاقی ، قانون مداری و توجه به اصول شهروندی ت چه حد مورد " توجه " ماست و ... باید باشد !
عبور از چراغ های چشمک زن بخش بسیار بسیار کوچکی از فرهنگ رانندگی ماست .
در نوشته قبلی ام ثابت کردم این چراغ ها تاثیر زیادی بر شیوه رانندگی مان ندارند فقط چشمک می زنند . درست مثل آن که عکس یار را در برابرمان بگذاریم و مدام به او چشمک بزنیم یا چشم هایمان را ببندیم و تصور کنیم او در نهایت میل و اشتیاق پاسخ چشمک های عاشقانه مان را می دهد .
حکایت ما و رانندگی مان ، حکایت عشق ورزیدن ماست !
این بار هنگام عبور از یابان ها و تردد در سطح شهر به سایر نشانه های پیرامون مان هم دقت کنیم :
تابلوهای مسیریابی ، خط کشی خیابان ها ، موانع عبوری و رفتارهای رانندگی ما و همشهریان مان و فکر کنیم زندگی ما در طول روز و ماه و سال هایی که از عمرمان می رود چقدر شبیه به عبور از خیابان های شهرهای ماست . آن وقت است که در می یابیم :
" همه چیزما باید به همه چیزمان بیاید ! "
روز را با اولین خمیازه ای که میکشیم آغاز می کنیم ، درست مثل آن که خودرویمان را استارت می زنیم این خمیازه می تواند طولانی و کشدار باشد مثل خودرویی که با زور و زحمت روشن می شود و می تواند با یک چرخاندن سویچ به روشن شدن خودرویمان منجر شود مثل آدمی که شب قبل خوب خوابیده باشد و با هزار امید و آرزو از جا می پرد تا در خیابان ها و بزرگراه ها در پی اهدافی متعالی خواسته هایش را جست و جو می کند .
اما اتفاق های بعدی از همین جاست که آغاز می شود .
ادامه دارد
نظرات شما عزیزان: